زنیت | |||
غم دل با که بگویم
چه بگویم ز که گویم به که گویم
که هر آن بار که گفتم
نفسی
رفت
و دگربار برآمد که بگو
....هق هق...
و دگر بار که رفت
قطره اشکی بچکید
کودک آینه باز
در من می نگریست
که صبور باش صبور
باز هم آه کشیدم
این بار
دستی از گوشه ی چپ بازبرآمد که دگر بار قوی باش قوی
از دلم قطره ی سرخی بچکید
سد صبرم بشکست
سیلها جاری شد
هر سیلی تا زنخدان که رسید یککی شد..
خواست تا بنشاند،
آتش این دلِ جان سوخته را
جان من آب نبود
چون هر آنگه که چکید
آتشم شعله گرفت
جانم از او بگذاخت
...
کاش خاکستر بود
تا نسوزد هرگز
چه کنم چشم مسیحای تو را
که چنین جسم بیجان دلم را
که رمق نیست درو از گریه
باز هم زنده کند
و چنین مهرت باز
جان من بگذازد
و چنین گفتارت
مرا از هر چه امیدست در او
برهاند برساند به سر چاه تباهی و سکوت
و همه جان من از خاطر و یادت لبریز
و همه دنیایم همه شب تکراری است
باز هم می کُشِیَم
......
و برای غمت فصل دلم همیشه بهاری است.
فرح
20/8/85
94498:کل بازدید |
|
87:بازدید امروز |
|
7:بازدید دیروز |
|
درباره خودم
| |
فرحناز
I LOVE music. It makes me fresh ang afresh, and new and new. I love playing guitar n I love swimming,skating, walking, basketbal,bicycle riding,....n NE thing with speed can be an enthusiast ,in my opinion;)l. I can love more :d ie. purfume can be the smell of life, 4 me;) | |
لوگوی خودم
| |
لوگوی دوستان | |
| |
لینک دوستان | |
فهرست موضوعی یادداشت ها | |
زنیت[20] . | |
بایگانی | |
مقدمه آرشیو 2 دلتنگی های همیشگی خاطره | |
اشتراک | |